یکشنبه ها!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در آگوست 11, 2009
یکشنبه‌ها رو معمولا بهش میگن روز استراحت، یعنی‌  ما ایرانیهای بدبختی که مجبوریم در خارج از کشور زندگی‌ کنم، جای جمعه ها، یکشنبه‌ها به حساب تعطیلیم و میتونیم خستگی‌ یک هفته کار و زحمت طاقت فرسا ! رو با استراحت جبران کنیم، البته این جریان در رابطه با آدمایی مثل من که دو تا بچه کوچیک دارن اصلا صدق نمیکنه، این بچه‌ها از صبح یک شنبه هنوز چشاشونو باز نکردن می‌پرسن بابا کی میریم پارک؟ میگم بابا الان میریم، الان میریم، ۲-۳ دفعه که اینو میگم صدای خانمم در میاد که وردار ببرشون دیگه بچه هارو، طفلکی‌ها دق کردن تو این خونه! میگم آخه صبر کن خانم، یکشنبه رو بذار اقلاً اینقدر با عجله اینور اونور نریم، تمام روز آزادیم، حالا نیم ساعت دیرتر، آسمون که به زمین نمیاد! نخیر به خرجشون نمیره که نمیره! این یکشنبم طبق معمول بنده ساعت هشت و نیم صبح با دختر‌های عزیزم تو پارک بودیم! از سر سره بالا می‌رفتیم، تاب بازی میکردیم، ماشین بازی، بپر بالا بپر پایین، بدو اینور بدو اونور…خلاصه  ۲-۳ ساعتی‌ علاف این دو تا بچه بودیم، بعدشم نوشابه و بستنی خوردن و دلشون واسه مامانشون تنگ شد و گفتن بریم خونه، گفتم خوب خدارو شکر حالا میریم خونه خانومم میگه دستت درد نکنه که بچه هارو بردی پارک، بیا شوهر عزیزم این چایی اینم قهوه، بشین خسته شدی، الان یک غذای دبش حاضر کردم میارم نوش جون کنی‌….رسیدیم خونه، تا خانم در رو باز کرد، دادش رفت هوا که چرا این نچه ‌ها اینقدر خودشونو کثیف کردن، مگه تو مواظبشون نبودی؟ چشات کجا مشغول بود، چی‌ رو نیگا میکردی؟ حتما جای بازی با بچه‌ها با مادر بچه‌های دیگه سرگرم بودی! گفتم عزیز من، این حرفا چیه؟  استغفرلله، برو دهنتوو آب بکش زن، این وصله‌ها به هر کی‌ بچسبه به من یکی‌ نمیچسبه! بچه‌ها رفتن تو پارک، خاک بازی، آب بازی، سر سره… شب نشینی که نرفته بودن! تو پارک هم لباساشون کثیف میشه دیگه، گفت خوب حالا خودت میبریشون حموم، قشنگ میشوریشون بعدشم زود میای یک غذای خوشمزه برای دخترات  درست میکنی‌، بعد از غذام بچه‌ها یک چرت بزنن بلند شن بریم بیرون! گفتم چشم، دیگه امری نبود، گفت فعلا نه، بعدا که بچه‌ها خوابیدن، این پارکت هارو یک خورده برق بنداز! پرسیدم لباس مباس‌ها چی‌؟ اونارو کی بشورم؟ گفت لباس هارو شستم، فقط اگه وقت کردی چند تاشونو اطو بزنی‌، خیلی‌ بهم کمک کردی! گفتم حرفی‌ ندارم اما فکر کنم با این برنامه‌هایی‌ که شما واسه من تدارک میبینی‌، یکروز استراحت در هفته کمه من از هفته دیگه باید شنبه‌ها رو هم تعطیل کنم که بتونم خوب استراحت کنم و به تمام کار‌های شما برسم، میترسم وقت کم بیارم، شما به زحمت بیوفتی! گفت نه اگه اینقدر لفتش ندی!  همون یکشنبه کافیه، یک روز در هفته بیشتر خونه باشی‌، ممکنه دلمونو بزنی‌!
میخواستم از اقایون سوال کنم، راهی‌ هست که بشه، یک جورایی از زیر این استراحت هفتگی در رفت؟ ما باید کی‌ رو ببینیم که هفت روز هفته رو بتونیم کار کنیم؟ آقا ما استراحت نخواستیم، مگه زوره؟ ما اصلا میخوایم خودمونو فدای خانواده کنیم و شب و روز واسشون جون بکنیم، حرف بدی میزنیم مگه؟!

دیدگاهتان را بنویسید